تلخ و شیرین مگر میشود زندگی مرا بهم ریخته آفریده باشد خداوند دانه های انار....
| ||
|
آبجی جون فقط 20 دقیقه از رفتنت میگذره اما از همین الان دلم برات تنگ شده…باورم نمیشه که دیگه قراره تنها باشم … خیلی برام سخته بدون تو.. هنوزم وقتی دانشگاه یزد قبول شده بودی یادمه ! همه خوشحال بودن بجز من !با اینکه میدونستم موقته و دوسال بعدش بر میگردی ...موفقیت تو آرزوی منه اما دوری تو نه.. الان حسم از اون سال هم بدتره چون میدونم دیگه قرار نیست با ما باشی.. تویی و یه زندگی جدید یجورایی میترسم از اینکه نیستی..همیشه در هر شرایطی پیشم بودی و پشتم...بغض تو گلوم و اشک تو چشام نمیذاره بنویسم از دلتنگیام آرزو میکنم هرجا که هستی سلامت باشی و خوشبخت و موفق مرسی ازاینکه بیست سال همه جوره کنارم بودی و امیدوارم این فاصله باعث فاصله ی دلامون نشه نظرات شما عزیزان: |
|
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |